به گزارش پایگاه رسمی اطلاع رسانی مجمع جهانی اهل بیت (ع) -نشست «عاشورا از نگاه سلفیان» با سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین «مهدی فرمانیان» معاون فرهنگی مجمع جهانی اهلبیت(ع)، روز سهشنبه ـ ۱۹ تیرماه 1403 ـ در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانیم:
سلفیان در باب عاشورا چه نگاهی دارند و به چه میاندیشند و تفکر سلفیها درباره عاشورا چیست؟ قبل از اینکه بخواهم دیدگاه سلفیان را درباره عاشورا بیان کنم بهتر آن است ابتدا تعریفی از سلفیه داشته باشیم. متاسفانه به خاطر عدم وضوح تعریف سلفیه تعاریف مختلفی در این زمینه در میان محققان وجود دارد و اکثرا تحت تاثیر تبلیغات و رسانههای وهابیت، سلفیه را کسانی تعریف میکنند که فهم سه قرن اول را برتر از فهم دیگران میدانند لذا فهم سه قرن اول را بر دیگران ترجیح میدهند. این تعریفی است که وهابیون مطرح میکنند تا خودشان را به صحابه وصل کنند ولی این تعریف درست نیست. تعریف سلفیه شامل کسانی است که در مسئله قبور اولیا الله تحت تاثیر اندیشههای ابنتیمیه هستند بنابراین ما معتقدیم موسس مکتب سلفیه ابن تیمیه است. یکی از ادله این است که شما در هیچ کتاب فرق و مذاهبی که در قرون گذشته و قبل از ابن تیمیه نوشته شده است، مکتب و مذهبی به نام سلفیه نمیبینید و کلمه سلفیه یک کلمه جدید است. حتی وقتی ابن تیمیه آن را طرح کرد تا یک قرن گذشته به ندرت از این کلمه استفاده میشد و حدود یک صد سال است که از کلمه سلفیه استفاده میشود. پس سلفیه کسانی هستند که در مسئله قبور اولیا الله به افکار ابن تیمیه استناد میکنند و تحت تاثیر افکار او در توحید الوهی هستند. بنابراین اینها هیچ ربطی به سلف ندارند.
رویکرد دوگانه ابنتیمیه در قبال شهادت امام حسین(ع)
بر اساس تعریفی که گفته شد باید ابتدا از خود ابن تیمیه شروع کنیم. نگاه ابن تیمیه به عاشورا چگونه است؟ ابن تیمیه یک راه دوگانهای را در تمام آثارش پیگیری میکند و این راه را به پیروان خودش هم انتقال داده است. یکی از راههایی که او پیموده این است که از امام حسین(ع) تجلیل میکند و ایشان را دارای فضائل میشمارد. بنابراین اولین کاری که ابن تیمیه میکند این است که امام را به عنوان صحابی دارای فضیلت میپذیرد. گرچه برخی فضائلی که شیعیان نقل میکنند را انکار میکند ولی در اصل پذیرش فضائل حضرت تردیدی در خودش ایجاد نمیکند.
دومین کاری که ابن تیمیه انجام میدهد این است که شهادت امام حسین(ع) را هم میپذیرد یعنی میپذیرد امام حسین(ع) شهید شده. جالب است لعن بر قاتلان امام حسین(ع) را هم جایز میداند اگرچه بعدا یک مباحثی مطرح میکند و لعن معین را جایز نمیشمارد یعنی میگوید تا کفر مسلمان ثابت نشود، لعن معین نمیکنیم.
رویکرد دوم او این است که بنی امیه و یزید را تطهیر میکند و به دفاع از بنی امیه میپردازد. پس قاتلان امام حسین(ع) نزد ابن تیمیه چه کسانی هستند؟ کوفیان و در واقع شیعیان. بنابراین کسانی که امام حسین(ع) را به شهادت رساندند شیعیان کوفه بودند. او میگوید عبیدالله از سوی یزید دستور نداشت امام حسین(ع) را به شهادت برساند و اصلا یزید فرمان به کشتن امام حسین(ع) نداد این در حالی است که تاریخ عکس این مسئله را نشان میدهد. ابن تیمه یکجایی میگوید بنی امیه هیچ یک از بنی هاشم را نکشتند و فقط زید بن علی استثنا است.
بنابراین ابن تیمیه رویکرد دوگانهای در پیش میگیرد؛ از طرفی پذیرش شهادت امام حسین(ع) و از طرفی این قتل را به دوش کوفیان انداختن و یزید را تطهیر کردن. او حتی ادعا میکند اسرا را به شام نبردند و یزید چوب به دندان آن حضرت نزد و اینها دروغهای تاریخ است. سوال ما این است عاشورا دهم محرم اتفاق افتاد و هشتاد روز بعد اسرا به مدینه رسیدند. این هشتاد روز اسرا کجا بودند؟ همین رفتار ابن تیمیه باعث شده که اهل سنت تصریح کنند او ناصبی است چون با تمام وجود به تطهیر یزید میپردازد و حتی کتابی به نام «راس الحسین» دارد و بسیاری از واقعیات تاریخی را انکار میکند تا اثبات کند سر امام حسین(ع) به شام نیامد.
قاتلین امام حسین(ع) شامیها بودند یا کوفیان؟
این خط سیر در وهابیت هم وجود دارد. وهابیها کتابی نوشتند با عنوان «یزید، امامی که به او تهمت زدند». خیر، اینها تهمت نیست و بسیاری از بزرگان اهل سنت تاریخ عاشورا را نوشتند و تصریح کردند چه اتفاقاتی افتاده است. آنقدر تقصیر یزید و شامیها روشن و واضح است که وقتی مختار به توابین میگوید قاتلان امام حسین(ع) در کوفه هستند، توابین میگویند نه، دشمن اصلی شامیها هستند و ما باید با شامیها بجنگیم. این نشان میدهد در کوفه سالهای ۶۱ تا ۷۰ یعنی دهه ۶۰ هجری، کوفیها شامیها را مقصر اصلی میدانستند و توابین رفتند با شامیها بجنگند.
پس وهابیان هم در این فضا سیر میکنند و در رسانهها همین تفکر را پخش میکنند. امروز شبکههای بسیاری که از سوی وهابیان اداره میشود همین خط سیر را در ماه محرم در پیش میگیرند یعنی میگویند امام حسین(ع) آدم خوبی است اما امویها هیچ تقصیری ندارند، شیعیان اشتباه میکنند و خودشان امام حسین(ع) را به شهادت رساندند و خودشان برایش گریه میکنند. این در حالی است که افرادی آمدند و آثاری نوشتند و نشان دادند این تفکر غلط است.
به گواهی تاریخ اکثر کسانی که به کربلا آمدند تفکر عثمانی داشتند و طرفدار امویان بودند. شیعیانی که نامه نوشتند غالبا بین راه فرار کردند و به کربلا نیامدند. بنابراین اینکه گفته میشود شیعیان نامه نوشتند درست است ولی باید توجه داشت که آنها شیعه اعتقادی نبودند چون میگفتند ابوبکر و عمر و علی خوب هستند و عثمان بد بود. به این افراد علوی گفته میشد چون علی(ع) را بر عثمان ترجیح میدادند. در طرف مقابل طرفداران عثمان بودند که به آنها عثمانی گفته میشود. عثمانیمذهبها کینه علویان را داشتند و همین افراد بودند که در کربلا حضور داشتند و امام حسین(ع) را به شهادت رساندند.
خلاصه اینکه سلفیها تحت تاثیر ابن تیمیه که موسس تفکر سلفیه است، امام حسین(ع) را میپذیرند و در واقعه عاشورا قائل به شهادت ایشان هستند ولی تا میتوانند یا به تطهیر یزید میپردازند یا سکوت میکنند و وارد این بحث نمیشوند.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام)، به عنوان یک تشکل جهانی و غیردولتی، از طرف گروهی از نخبگان جهان اسلام تشکیل شده است. اهلبیت(علیهمالسلام) به این دلیل بعنوان محور فعالیت انتخاب شدهاند که در معارف اسلامی در کنار قرآن، محوری مقدس را که مورد پذیرش عامه مسلمین باشد، تشکیل میدهند.
مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام) دارای اساسنامهای مشتمل بر هشت فصل و سی و سه ماده است.